آرتین خان ما امروز٬ هشتم اسفند هشتاد و نه٬ هشت ماهگیش رو پشت سر گذاشت امروز صبح از سوزش سرم با کلافگی از خواب بیدار شدم آخه میدونید چی شده بود! آقا آرتین ما امروز برخلاف صبح های دیگه بیدار شده بود و چشمش افتاده بود به همین سه تا شوید تار موی ما و هوس کرده بود یه حالی بهمون بده و شروع کرده بود به کشیدن و از اونجایی که موهای مامان سما هم وسیله مناسبیه واسه بازی کردن و کشیدن٬ هی میکشیدن ایشون!! این روزها ماست و آبمیوه هم به خوردنیهای خان بالای ما اضافه شده. سه روز یکبار حبوبات و یک روز درمیون توی سوپ تون سبزیجات اضافه میکنم. تخم مرغ مبارک رو با هیچ کلکی نمیشه به خوردتون داد حیف که دوست نداری وگرنه سرشار از آهن هس...